خبرگزاری حوزه، | حاج قاسم یک مکتب بود و هست که در مکتبی انسان ساز تربیت شد. دلیل اینکه او یک مکتب بود؛ مکتبی بودن اوست. آن سترگ مرد در مکتبی تربیت شد که رهبرانی همچون حضرت علی(ع) خود طلایه داران حماسه و عرفان بودند.
مردانی که در حماسه به عرفان رسیدند و در عرفان حماسه آفریدند. سجاده نشینانی که شبانگاهان تا به سحر بر محراب بندگی جبین به خاک گذاشتند و خاک نشینانی که برسنگرهای دفاع از حریم وحرمت دین و آیین وحیانی و نورانی بودند. مجاهدانی که در هر دو همآورد جهاد کبیر و صغیر به مصاف لشکریان کفر و طغیان و ناپاکی برخاستند و برفراز قله های عزت و شرف سرافراز گشتند. براهل غدر و نیرنگ تاختند و پرده از رخ نفاق برافکندند.
برخی از ویژگی ها و اهداف مجاهدان راه خدا:
۱- پایداری دین خدا اصلی ترین انگیزه و هدف این مجاهدان است.
امیرالمومنین (ع) فرمودند:
همانا جهاد شریفترین کارها بعد از اسلام است. جهاد مایه پایداری دین است و علاوه بر آن که عزّت و اقتدار میآورد اجری بزرگ دارد. جهاد، یورش آوردن است. (الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج۵؛ ص۳۷).
اینان هماره دغدغه دین خدا را دارند. زمانی که پیامبراکرم (ص) از نحوه شهادت علی (ع) خبر داد ایشان سوال کردند که آیا در این شهادت دینم سالم می ماند؟ فرمودند؛ آری دینت سالم خواهد ماند.
اینان با نثار وایثار مال وجان، در راه خدا مجاهده می کنند. حاج قاسم مجاهدی بود در سنگر دفاع از دین. همین انگیزه او را از قید زمین و زمان رها کرده بود. و دراین راه به پاداشی دست یافت که غیر از خدا کسی قیمت آنرا نمی داند.
خوشا به حال حاج قاسم اینگونه آموزه های قرآن در اعماق وجودش نفوذ کرده بود: «سزاوار نیست که اهل مدینه و بادیه نشینانی که اطراف آنها هستند از رسول خدا ’ تخلف جویند، و برای حفظ جان خویش از جان او چشم بپوشند».(توبه/ ۱۲۰). او جانش را در راه دفاع از حریم ولایت فدا کرد.
۲- پارسایان شب و شیران روز: معاویه به ضراربن ضمره گفت: علی (ع) را برای من توصیف کن. گفت: علی (ع) را در بعض وقتها دیدم که در تاریکی شب، در محراب عبادت ایستاده بود. محاسن خود را در دست گرفته و همانند انسان مارگزیده به خود می پیچید و زارزار می گریست و می فرمود: «ای دنیا! ازمن دور شو! آیا به سوی من می آیی؟ وقت تو نیست! هیهات! غیر مرا فریب بده! من به تو نیاز ندارم! تو را سه طلاقه کردم! زندگی تو، کوتاه و ارزش تو، کم و آرزوی من نسبت به تو، اندک است! آه از کمی توشه و طول سفر و مقصد بزرگ و دشواری های جایگاه!».
و همین است که اهل حماسه و عرفان، سبک بال و سبک بار هستند. آنان به دنیا و زخارف دنیا دلبسته نیستند و پس راحت می توانند پرباز کنند. حاج قاسم چرا سالها در کوه و بیابان به دنبال شهادت می-گشت؟
قرآن دنیازدگان را این گونه توصیف می کند که مال و ماده آنان پابند خود کرده، پس نمی توانند در راه خدا گام بردارند: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا هنگامی که به شما گفته میشود: «به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید!» بر زمین سنگینی میکنید (و سستی به خرج میدهید)؟! آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شدهاید؟! با اینکه متاع زندگی دنیا، در برابر آخرت، جز اندکی نیست».(توبه/۳۸).
علی (ع) در توصیف یکی از برادران ایمانی اش می فرماید: «درگذشته برادری الهی و دینی داشتم (که وصفش چنین بود): آنچه او را در نظرم بزرگ جلوه می داد کوچکی دنیا در نظر او بود. او از تحت حکومت شکم خارج بود، ازاینرو آنچه نمی یافت اشتهایش را نداشت (و به دنبال آن نمی رفت) و آنچه را می یافت زیاد مصرف نمی کرد...(به دلیل نهایت تواضع بر حسب ظاهر) انسان ضعیفی بود و مردم نیز او را ضعیف می شمردند؛ ولی هرگاه کار مهم و جدی به میان می آمد همچون شیر بیشه می خروشید و مانند مار بیابانی به حرکت درمی آمد».(نهج البلاغه/ حکمت ۲۸۹)
حاج قاسم اهل تهجد بود و گوهر اشک را چراغ تاریکی های شبانگاهانش کرده بود. اشک درخلسه های تنهایی برای اهل معنا گوهری بی بدیل است.
۳- کم هزینه و پرکارند: زیدبن صوحان از صحابه پیامبراکرم ’ و از یاران وفادار علی بن ابیطالب (ع) و از شهداء جنگ جمل بود که درجنگ جمل پرچمدار و فرمانده قبیله «ربیعه» بود. از اسب بر زمین افتاد. امام علی(علیهالسّلام) بر بالای سرش آمد و فرمود: «یَرْحَمُکَ اللَّهُ یَا زَیْدُ فَقَدْ کُنْتَ خَفِیفَ الْمَئُونَةِ عَظِیمَ الْمَعُونَة». ای زید خداوند تو را رحمت کند. زحمت و مشقت تو بسیار کم و تعلقات دنیوی تو اندک ولی امدادرسانی و یاریت، در دین خدا و در حق ما بسیار زیاد بود.(اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۸۴).
دوستان و نزدیکان شهید سلیمانی به تواتر نقل کردند که او حتی برای هزینه ازدواج فرزند و یا امرار معاش خود با مشکل مواجه بوده است. در حالیکه بیش از چهل سال شب و روز در تلاش بود و چه شبهایی که برای این مرزبوم زحمت کشید.
۴- حبیب خدا هستند: «خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او پیکار میکنند گویی بنایی آهنیناند».(صف/ ۴).
۵- بر دشمنان غضب ناک و بر دوستان مهربان اند: «أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ». در برابرکفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند. (فتح/۲۹).
علی ’ را کسی در جنگ ندید که از پشت زره بپوشد. اما همو در برابر اهل ایمان خاکسار بود و در برابر یتیم و بی کس و ستمدیده آتش دل از دیده سرشکبارش جانها را شعله ور می گرداند. او را ابوتراب گفته اند؛ از این سبب است.
کسی که برسر رییس جمهور آمریکا فریاد می زد: «تو با من طرفی». اما در برابر خانواده و فرزندان شهداء خاکی بود. به دیدار آنها می رفت و دست نوازش برسرکودکان چشم انتظار پدران آسمانی می-کشید.
حاج قاسم از مکتب علی (ع) آموخته بود که ای مالک اشتر: «هرگاه کسی از سپاه تو به درجه شهادت رسید و یا شخصی از دشمنانت در اثر قتل و جرح به گرفتاری شدید مبتلا شد، در این صورت همانند وصی دلسوز و مورد اعتماد کارهای خانواده آنان را اداره کن تا اثر فقدانش در میان اهل بیت او ظاهر نشود».( نهج البلاغه، نامه ۵۳).
۶- خود را سهم خواه اسلام و نظام و انقلاب نمی دانند؛ با اینکه سهم زیادی در تناوری و تنومندی شجره طیبه آن دارند. اصلا مگر اسلام و نظامش را می شود تقسیم کرد و سهمی برد؟
سلمان فارسی به اندازه ای از معرفت و بصیرت رسیده بود که پس از سالها مجاهده در راه خدا و ولایت اهل بیت ^؛ خود را مدیون و منت دار اسلام و رسول خدا ’ می داند:
«نام من سلمان است و فرزند یکی از بندگان خدا هستم. گمراه بودم، خداوند به وسیله محمّد ’، مرا راه نمایی کرد. فقیر بودم، خداوند به وسیله محمّد ’، مرا بی نیاز کرد. برده بودم، خداوند به وسیله محمّد ’، مرا آزاد کرد». (الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج۸ ؛ ص۱۸۱).
حاج قاسم کی به دنبال سهم خواهی از انقلاب بود؟ چه کسی می تواند ادعا کند که او تشنه جاه و مقام است؟ سفارش نزدیکانش را به چه کسی کرده بود؟ چه دختری تربیت کرده که زیرکانه نامه نوشت: «آن پولها را برای مکتب حاج قاسم هزینه کنید».
۷- شهادت پاداش مجاهدان عارف و با اخلاص؛ پاداش شهدا غفران الهی، قرارگرفتن در زمره اکرامشدگان، سکونت در بهشت و رزق الهی عنداللهی است.
گواه گویا بر عظمت مقام شهادت اینکه اولیاء الهی و بندگان برگزیده اش همواره برای نیل به آن مقام والا دست به دعا برمی داشتند. امام صادق (ع) در ماه مبارک رمضان دعا می کردند:
«أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِی قَتْلًا فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رَایَةِ نَبِیِّک». (الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج۴؛ ص۷۴). خدایا از تو درخواست دارم که مرگ مرا شهادت در راه خود و در تحت لوای پیامبرت قرار دهی.
سردار دلها در دعای پایان جلسه آرزوی شهادت و پیوستن به یاران شهیدش را از خداوند میکرد، و مکتوب بر تمبر شهدا نوشت: «خداوندا مرا از وصول به آنان محروم مفرما».
۸- و خونشان با برکت است؛ پس از ماجرای کربلا اسلام بیمه شد و سال به سال جان دیگری یافت. الان بشریت کربلا را قبله آمال می دانند و اربعین را وعده گاه دلباختگان میلیونی حسینی (ع). همین محرم وصفر است که جانها را بسوی جانان می کشد. چه ها که نکردند تا نام حسین (ع) و کربلایش را از همه قاموس ها بردارند.
خون حاج قاسم، خون گران قیمتی بود و با این خون چه جانها که جان گرفته و به مکتب سلیمانی گرویدند.
(https://www.mashreghnews.ir/news/۱۰۲۶۹۷۴).
در روی دیگر ماجرا هم ریشه کنی ظلم وستم و بسترسازی برای ظهور آن حقیقت ناب و نورانی، از برکات خون آن مرد آسمانی است.
و شهادت پاداشی بود که خداوند در پایان مجاهدتهای طولانی او نصیبش کرد. چرا که خون حاج قاسم آنچنان قیمتی داشت که فقط و فقط شهادت بهای آن بود. او بهای بهشت را پرداخت و به حق خود رسید.
ختم سخن و سخنی از علی علیه السلام در مورد شهیدان: «خداوند برای گروهی کشته شدن و برای گروهی دیگر مرگ را مقـرّر نموده و هـرکدام به اجـل معین خـود آنسان که او مقدّر کرده است می رسند، پس خوشا به حال مجاهدان راه خدا و کشتگان راه اطاعت او».(نهج السعاده، ج۲، ص ۱۰۷).
مهدی جبرائیلی تبریزی
نظر شما